به یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!!
فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!!
به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت:
نه نشد !! به فرشته گفتم:چرا؟
فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو را نمی بوسن !
یکی در آرزوی دیدن توست/یکی در حسرت بوسیدن توست/ولی من ساده و بی ادعایم/تمام هستیم خندیدن توست..
لبخند تو طلوع و بوسه ی تو غروب منه ممنونم بخاطر اینکه بهترین و شگرف ترین دوست و همدم منی
برو بشین رو پشت بوم، روتو بکن به آسمون در جهت وزش باد یه بوسه فرستادم برات
بوسه ام را می گذارم پشت در / قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟ / آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
تمام شیرینی عسل از بوسه است پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است بهترین هدیه پس از یک انتظار ،بشنوید از من فقط یک بوسه است
ای بنازم گل لب مرمر دندان تو را / باغ صد رنگ ندارد لب خندان تو را
می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا؟؟ / که ندارد بشری حالت چشمان تو را
لب به دندان گزم از حسرت یک بوسه ی گرم / چون به لبخند ببینم لب و دندان تو را
سکوت مقدس عشق را میستایم بر لبهای بسته اش بوسه میزنم شاید مرحمی باشد برای
فریاد در گلو مانده ام سکوت میکنم ، صبر میکنم و همین است که مرا هر روز به عشق مجنون تر میکند
عزیزم، بوسم میدی . بوسم میدی .بوسم میدی .بوسم میدی . خیلی بو سم میدی، سم پاشی می کردی؟
وقت رفتن همه را می بوسید/به من از دور نگاهش را داد/یادگاری به همه داد و به من/انتظار سر راهش را داد
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر باز از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم !
گویند غروب جایی است که آسمان زمین را می بوسد امشب برایت غروب میکنم آسمان من کجایی؟
می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟
چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستن !
سه ستاره تقدیم تو باد ، یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه ،
یه ستاره پر امید واسه هرکس که تو رو دید ، یه ستاره پر رویا که قشنگه با تو دنیا
و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.
دیروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرفهای نگفته من گوش دادند.
و برایم دلسوزی کردند. البته به روش خودشان که همان سکوت تکراری بود و یادآوری خاطرات با تو بودن
من گل پژمرده ای هستم ، چشمهایم چشمه خشک کویر ،
تشنه یک بوسه خورشید ، تشنه یک قطره شبنم . .
دیشب باران قرار با پنجره داشت / روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد / چک چک ، چک چک … چکار با پنجره داشت . . .
نیست در این گفته من سوسه ای / گر تو به من قرض دهی بوسه ای
بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم !
اتل متل یه فانوس / فرستادم برات بوس
گرفتی بگو آره / نشد بگو دوباره !
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم ، تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را به موهایت
هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد
کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد