اطلاعات اضاقي پست ها پيام ما: اولين نيستيم ولي بهترين خواهيم بود. |
|
تعداد بازديد 63 |
نويسنده | پيام |
farnaz
ارسالها : 37 عضويت: 4 /4 /1392 محل زندگي: تبریز سن: 22 تشکرها : 4 تشکر شده : 7
|
[justify]يكي[font=Aharoni] بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود.پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد وگفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبروبكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبروبكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانستخلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصبانيشود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفتهرفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنستكه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخهارا در ديوار سخت بكوبد.
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگرعادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را بهپدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا بهازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي راكه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده استرا از ديوار بيرون بكشد.
روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرشروكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است.پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كهميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود،برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند،كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه درديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگرهيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو درحال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي استكه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي توانيچاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهمنيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفتمعذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقوكماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخمفيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنهامي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابيبه موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارندو انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايلهستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»
[/justify]
|
شنبه 09 شهریور 1392 - 15:19 | |
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.